نهادینه شدن فرهنگ مسئولیت پذیری در بین بنگاه‌های اقتصادی و نگارش فعالیت‌های سازمان‌ها هم وزن با ادبیات پایداری، مقوله ای است که در کشور ما به دلایل گوناگون زیرساختی، محقق نشده است. این در حالی است که از توسعه مفاهیم مسئولیت اجتماعی بیش از 60 سال و از تدوین برنامه توسعه هزاره و پس از آن توسعه پایدار به ترتیب 24 و 8 سال گذشته است.

 

امروز در سلسله گفتگوهای رویداد تولید مسئولانه و بهره‌وری با امین سرتیپی در ارتباط با چالش‌های دستیابی به توسعه پایدار در سطح ملی، موانع تعهد سازمان‌ها نسبت به اصول پایداری و برداشت‌های بعضا نادرست از این مفهوم گفتگو کرده‌ایم. امین سرتیپی در حال حاضر مدیر ارشد پایداری و ارتباط با ذی‌نفعان شرکت ام تی ان ایرانسل است که به واسطه سال‌های فعالیتش در ساختار بین‌المللی MTN شخص مناسبی برای پاسخگویی به مجهولات معادله پیچیده توسعه پایدار در ایران است.

 

  • در ابتدا خوشحال می‌شویم که با سابقه فعالیتی شما آشنا شویم. چه شد که وارد فضای پایداری شدید؟ آیا ورود شما برخواسته از دغدغه‌مندی بود یا برحسب اتفاق در مسیر کاری وارد این حوزه شدید؟

من متولد دهه 60 هستم، دوران جنگ، جمعیت زیاد ایران در آن سال‌ها، شکاف‌‌های اجتماعی، دردسرهای اشتغال متولدین این دهه، فقر و درآمد کم، بی ثباتی سیاسی و اقتصادی، معضلاتی است که من همیشه شاهد آن بودم. این حساسیت به مسائل اجتماعی در فضایی که در آن به دنیا آمدم و بزرگ شدم زمینه‌ساز مسیر تحصیلی و شغلی من بود. من در دانشگاه تهران علوم سیاسی خواندم. بعد از آن، در سازمان مدیریت صنعتی و بعدها دانشگاه شریف دوره‌های مدیریت کسب‌وکار را گذراندم. کارم را با معلمی شروع کردم و بیش از یک دهه در برخی از مدارس برتر تهران مثل مفید، فرهنگ و سمپاد تدریس کردم. در آن دوران هم تمرکزم بر این بود که ریشه مشکلات وتوسعه‌نیافتگی ما کجاست و جوامع پیشرفته برای خروج از چرخه‌های عقب‌افتادگی چه کرده‌اند؟ کم کم وارد صنعت شدم، ابتدا در صنعت نفت و گاز و پتروشیمی. حوزه کاری من در آنجا، توسعه بازار و روابط بین‌الملل، تبلیغات و روابط عمومی بود. از اواخر دهه 80 با موضوع CSR آشنا شدم. در حال حاضر 7 سال است که در صنعت تلکام و در شرکت ایرانسل مشغول هستم.

اولین شرکتی که در آن مشغول شدم، یکی از بزرگترین پیمانکاران صنعت نفت و پتروشیمی بود که برای اولین بار به عنوان یک پیمانکار کاملا خصوصی، به دنبال آشنایی و پیاده‌سازی ایزو 26000 رفت. این اتفاق جالب و تازه‌ای بود که شرکتی از بخش خصوصی دنبال موضوع پایداری و مسئولیت اجتماعی باشد. آن زمان در صنعت نفت نیز صحبت‌هایی مطرح می‌شد و سمینارهایی برگزار می‌گردید اما قاعدتا شرکت‌های دولتی پرچمدار این موضوع بودند. اینکه بخش خصوصی و شرکتی که در واقع خانوادگی بود دنبال این مسائل باشد حرکت خاصی بود.

آن اتفاق زمینه این شد که من بعدتر در صنعت تلکام و در ایرانسل به صورت جدی‌تر بر این موضوع متمرکز شوم. حضور سرمایه‌گذار خارجی یعنی MTN نیز بستری شد تا زمینه بیشتری برای پرداختن به پایداری در کسب‌کار در ایرانسل فراهم شود. برای اولین بار دپارتمانی تخصصی برای موضوع CSR در یک شرکت ایرانی تشکیل شد. این تیم رشد کرد و امروز من به عنوان مدیر ارشد دپارتمان پایداری (Sustainability) در ایرانسل فعالیت می‌کنم. البته عنوان این دپارتمان هم در ابتدا چیز دیگری بود. دپارتمان ما مستقل از تیم‌هایی مثل روابط عمومی، برندینگ و تبلیغات است.

اشاره جالبی کردید، در بسیاری از چارت‌های سازمانی ایران، روابط عمومی است که مسئول موضوع پایداری است و یا حتی در برخی شرکت‌ها شخص مدیر روابط عمومی با حفظ سمت به عنوان مدیر مسئولیت اجتماعی نیز فعال است.

نمی‌شود و نباید اینگونه باشد و کار جلو نخواهد رفت. چرا که ما نیاز به افراد متخصص داریم و این داستان در دنیا و بنگاه‌های اقتصادی دیگر، یک تخصص است و متفاوت از تخصص تبلیغات، برندینگ و ارتباطات است. ایرانسل با توجه به پشتوانه بین‌المللی خود، این ساختار را ایجاد و پیاده کرده است.

  • به عنوان یکی از مدیرانی که سالهاست در زمینه پایداری فعالیت نموده‌اید، وضعیت توسعه پایدار در صنعت ایران را چگونه ارزیابی می‌کنید؟ به نظر شما تا استاندارد جهانی چقدر فاصله داریم؟

به نظر بنده بهتر است این سوال به گونه‌ای متفاوت مطرح شود. اول از همه بهتر است کمی درباره توسعه پایدار صحبت کنیم. توسعه پایدار به دنبال انقلاب صنعتی و تحولات آن در زندگی بشر در مناطق مختلف دنیا ایجاد شد. بعد از این دوران وضع زندگی مردم جهان بهتر شد، میانگین رفاه رشد کرد و مسائلی مثل فقر، گرسنگی و بیماری کاهش یافت. تمامی نمودارها و آمار نشان‌دهنده این است که انقلاب صنعتی باعث بهتر شدن زندگی بشر شده است. اما از حدود 40 سال پیش این موضوع مطرح شد، که درست است توسعه صنعتی خوب بوده است اما ما کم کم شاهد یک سری اتفاقات در پسِ این مدل‌های جاری توسعه هستیم که خطرناک است. مهم‌ترین آن محیط زیست، که منابع به شدت مصرف می‌شود، آلودگی و انتشار گازهای گلخانه از کنترل خارج شده و بیش از حد از منابع تجدید‌ناپذیر، به‌خصوص منابع انرژی استفاده می‌شود. منابع آبی، معدنی و… تحت تاثیر قرار گرفته است و همه این موارد در کنار هم چشم‌انداز خطرناکی از آینده بشریت را ایجاد می‌کند. اما فقط موضوع محدود به محیط زیست نبوده و ما شاهد شکاف در جوامع و بین جوامع مختلف هستیم. شاید فقر مطلق به معنای سابق وجود نداشته باشد ولی اختلاف طبقاتی را شاهد هستیم. نابرابری‌های قومی، جنسیتی، اجتماعی و… در بیشتر جوامع و البته بین کشورها آشکار است. بنابراین مفهومی شکل گرفت که باید به توسعه به شکل پایدار نگاه شود. در سال 1987 گزارش مشهوری با عنوان « Our Common Future »، توسط کمیته محیط زیست و توسعه سازمان ملل که به کمیسیون بروندلند هم مشهور است، منتشر شد. این مفهوم توسعه پایدار با انتشار این گزارش وارد ادبیات جهانی شد. توسعه خوب و نیاز جوامع است اما باید پایدار باشد. موضوع آینده در توسعه پایدار نقش مهمی دارد، یعنی بتوانیم چیزی که امروز داریم را در ادامه نیز داشته باشیم. اگر اینگونه پیش برویم، آینده همراه نابودی و فجایع اجتماعی، اقتصادی و زیست‌محیطی است. پس از چهل سال، امروزه به وضوح می‌بینیم که نتایج ناپایداری در رفتار بشر، نه فقط در آینده، بلکه در زمان حال نیز گریبان‌گیر ما شده است. بنابراین توسعه پایدار مفهومی کلان و بزرگ است و همه بازیگران جامعه در آن نقش دارند. افرادی نظیر من و شما، خانواده‌ها، گروه‌های اجتماعی، سازمان‌های اقتصادی یا غیراقتصادی و در نهایت بزرگتر از همه دولت و سیاست‌گذاران. در این بین نقش بنگاه‌های اقتصادی و کسب‌وکارها به عنوان مهمترین بازیگران عرصه اقتصاد جوامع، بسیار مهم است.

حالا می‌توانیم سراغ مفهوم پایداری در کسب و کار برویم. در ایران به همان نسبت که  تمامی فعالیت‌های ما از توسعه دور بوده است، از توسعه پایدار نیز به نسبت بیشتری دور هستیم. وقتی کشوری 4 دهه درگیر تورم، تحریم است، رشد اقتصادی و درآمد سرانه مردم کاهش می‌یابد از توسعه و قاعدتاَ توسعه پایدار نیز دور می‌شود. صنایع ایرانی در حوزه پایداری تلاش‌هایی می‌کنند اما ما فاصله زیادی تا وضعیت نرمال کسب‌وکارها در دنیا داریم. چرا که هنوز در مرحله اول توسعه گیر هستیم. فعالیت مسئولانه و پایدار بنگاه های اقتصادی در شرایطی آغاز و گسترده می‌شود که بدیهیات فعالیت نرمال اقتصادی در جامعه وجود داشته باشد. ثبات اقتصادی و ثبات سیاست‌گذاری‌ها، مدیریت تورم، ارتباط و تعامل با سازنده با دنیا و از همه مهمتر رقابت و جریان آزاد اقتصاد و بازار، بدون دخالت نهادهای قدرت شروط بنیادین یک نظام اقتصادی نرمال است. به میزان فقدان این مؤلفه‌ها، ما شاهد دوری از رفتار مسئولانه و پایدار همه بازیگران جامعه، به خصوص بنگاه‌های اقتصادی خواهیم بود.

 

    • امروز دغدغه بسیاری از فعالان عرصه پایداری در ایران، موضوع مسئولیت اجتماعی شرکتی است. ارتباط بین این دو مقوله را چگونه توصیف می کنید؟
  • بحث مسئولیت بنگاه‌های اقتصادی، نسل‌های مختلفی دارد. من نمی‌خواهم وارد مرور تاریخی و نظریات شوم و به همین اشاره اکتفا می‌کنم. زمانی بود که می‌گفتند بنگاه اقتصادی که پول درمی‌آورد باید از طریق کار خیریه به نوعی صدقه کار خود را پرداخت کند. از حاجی بازاری‌های خود ما تا سرمایه‌داران آمریکایی بزرگی مثل راکفلر با آن ثروت افسانه‌ای که به سراغ کمک به یتیم‌خانه‌ها می‌رفت از این دست رفتار داشته‌اند. اما نقش اجتماعی بنگاه‌های اقتصادی کم کم دچار تحولات بزرگی شد. از فعالیت خیریه و مفاهیمی مانند نوع‌دوستی و شهروند شرکتی به جریان CSR یا Corporate Social Responsibility رسیدیم. موضوع مسئولیت اجتماعی شرکت‌ها به نوعی پوست اندازی کرده و به این سمت رفته است. اول از همه باید فراموش نکنیم که بنگاه اقتصادی برای رفع نیاز و خواسته‌های بازار پدید آمده است و بدون سود حیات آن معنی ندارد. ولی نکته مهم اینجاست که برای کسب سود دیگر نمی‌تواند مثل سابق اثرات کسب و کار خود را نادیده بگیرد. در گذشته شاید می‌توانستیم اما در جهان امروز دیگر نمی‌شود نسبت به اثر کسب و کار خود بی تفاوت باشیم. این اثر چیست؟ یعنی از لحظه‌ای که ایده و فکر یک کسب و کار و تولید چیزی شکل می‌گیرد تا لحظه‌ای که این ایده در یک شرکت به مرحله طراحی و اجرا می‌رسد و زنجیره تامین شکل می‌گیرد، نیروی انسانی جمع می‌شود، عملیات تولید انجام می‌شود، بازاریابی شکل می‌گیرد و محصول مصرف می‌شود و نهایتا پس از آن و به مرحله پسماند می‌رسیم، در تمامی این فرآیند باید مسئولیت اثرات اقتصادی، اجتماعی و زیست‌محیطی آن را بشناسیم و مدیریت کنیم. اثرات منفی کنترل شود و اثرات مثبت تقویت. این فرآیند را با عنوان Life Cycle Assement می‌شناسیم که که به تجزیه و تحلیل اثرات یک محصول در تمامی چرخه عمر می‌پردازد. این آخرین نسخه مسئولیت اجتماعی شرکتی است. مسائل خیریه‌ای یا نمایشی مثل اینکه برویم در منطقه‌ای که حتی آن را آلوده می‌کنیم بسته غذایی توزیع کنیم و ده نفر را سرکار ببریم، معنی ندارد. در این شرایط بود که مفهوم پایداری در رفتار و عملکرد بنگاه‌های اقتصادی برجسته شد. مفهومی که بر خلاف برخی برداشت‌های سطحی، فقط در حوزه محیط‌زیست نیست و سه رکن اقتصاد، محیط‌‌ زیست، جامعه و تعامل این سه را به صورت همزمان و یکپارچه در نظر می‌گیرد. اینکه تصور کنیم برای CSR باید حتما به بیرون از سازمان نگاه کنیم تصور اشتباهی است. اقدامات ما در بیرون از سازمان و جامعه، نهایتا تا 5 درصد پرونده و کارنامه ماست. چطور پول درآوردن، طراحی کردن، بازاریابی، تولید، شفافیت سازمانی، حقوق کارکنان و نحوه مدیریت زنجیره تامین، رعایت اصول اخلاق حرفه‌ای و در مجموع نحوه مدیریت بنگاه‌اقتصادی در سطح استراتژی و عملیات  و سودآفرینی آن اهمیت دارد. هنوز در گفتمان دانشگاهی و برخی کتاب‌ها از لغت CSR استفاده می‌شود اما روز به روز این کلمه کم‌رنگ‌تر شده و جای خود را به جریان اصلی یعنی Sustainable Business یا Sustainability in Business داده است.
    • یعنی نمی‌توانیم این دو را با هم در ارتباط ببینیم، رفتار مسئولانه و پایدار بخشی از مسئولیت اجتماعی سازمان باشد؟
  • مفهوم مسئولیت اجتماعی به آرامی پوست اندازی کرده و ما شاهد نسل‌های مختلف بحث درباره عملکرد اجتماعی و زیست محیطی سازمان‌ها هستیم. در آخرین نسل دیگر عملاً CSR و پایداری در هم ادغام شده‌اند و بیشتر سازمان‌های گزارش پایداری خود را منتشر می‌کنند یا دپارتمان و معاونت‌های پایداری در ساختار سازمانی خود ایجاد کرده‌اند. دیگر بحث مسئولیت اجتماعی نیست، بلکه Responsible Business یعنی کسب و کار مسئول یا مسئولیت‌پذیری کسب‌وکارها در کانون توجه است. به نظر من، کلمه «اجتماعی» در ایران متأسفانه بار نادرست دیگری هم داشته است. این واژه باعث شده است که هرکسی به خود اجازه دهد، بدون شناخت واقعیت‌های اقتصاد و اصول بدیهی اداره کسب‌وکار، بیاید و درباره آن نظر بدهد.
    • چگونه می توان با گفتمان بعضا غلط و یا ناقصی که از مسئولیت پذیری اجتماعی در ایران جا افتاده مقابله و آن را اصلاح کرد؟
  • ما خیلی وقت‌ها در ایران دچار این آفت هستیم که مفاهیم وارداتی از جهان توسعه یافته ایرانیزه می‌شود. یعنی عناصر بومی و گاهی نگاه‌های سطحی به آن اضافه می‌شود و به نوعی کارکرد خود را از دست می‌دهد. مثلا هر بنگاهی که امروز از CSR دم می‌زند، چندان احساسی را در مخاطب خود برنمی‌انگیزد. ذینفعان نگاه جدی به مسئله ندارند و دلیلش همین ایرانیزه و شعاری شدن است. باید این گفتمان نادرست و سطحی را کنار گذاشت. من از اینجا سعی می‌کنم از کلمه مسئولیت اجتماعی کمتر استفاده کنم.یک سری نکات بنیادین است که بنگاه‌های اقتصادی و فضای کسب‌وکار را به سمت رفتار مسئولانه‌تر می‌برد. که در اینجا اشاره مختصری به آن‌ها می‌کنیم.بدون هیچ تعارفی باید گفت، بنگاه اقتصادی برای رضای خدا کار نمی‌کند. در نتیجه، کاری را که برای بقا و توسعه کارش لازم باشد انجام می‌دهد. همان طور که در دهه‌های گذشته شرکت‌ها، حتی در اقتصادهای عقب‌مانده، به این باور رسیده‌اند که مثلا بدون مدیریت منابع انسانی یا مدیریت بازاریابی نمی‌توانند کار کند، امروزه در دنیا بدون توجه به پایداری نیز نمی‌توان به تولید کالا یا خدمات ادامه داد. شرط اساسی و لازم چنین رویکردی هم آزادی بازار و کسب‌وکارها و رقابت واقعی بنگاه‌های اقتصادی در سایه قوانین منصفانه و شفاف، خارج از نفوذ نهادهای حاکمیتی و خصولتی است. در چنین فضایی، پایداری و مسئولیت‌پذیری می‌تواند مزیت رقابتی بسیار مهمی برای بنگاه‌های اقتصادی باشد. مزیت در فروش، در جذب و وفاداری مشتری، در جذب ونگهداشت نیروی کار خوب، در جذب سرمایه و منابع مالی و…بنابراین در جوامع توسعه‌یافته، رفتار پایدر و مسئولانه، فراتر از الزام‌های قانونی، برای حیات و توسعه بنگاه اقتصادی بسیار حیاتی شده است. چون بدون آن، نه تنها فرصت‌های خوبی در جذب سرمایه، جذب نیروی انسانی با کیفیت، ورود به بازارهای جدید و جذب مشتریان از دست می‌رود، بلکه در صورت مطرح شدن نمونه‌های رفتار غیرمسئولانه یک بنگاه، علاوه بر جریمه‌های قانونی، باید منتظر عواقب شدید در قیمت سهام، افت فروش و… باشد. مثال آن رسوایی فولکس واگن در سال 2015 است که درصد آلایندگی خودروهای خود را دست کاری کرده و کمپین تبلیغاتی اطلاعات غلط داده بود. این رسوایی هزینه بسیار گزافی برای این خودروساز بزرگ آلمانی داشت.در لایه پوسته هم می‌توان به اقداماتی برای ارتقای سطح مسئولیت‌پذیری و پایداری کسب‌وکارها اشاره کرد. طرح جدی مباحث و یکی از آنهاست. نه فقط جامعه شناسان و حقوق دانان بلکه صاحبان کسب و کار و متخصصان اقتصادی که درک درستی از مسائل اجتماعی و محیط زیستی دارند. طرح درست مطالبت، باعث تقویت گفتمان است. باید از حالت شعاری و گل و بلبل فاصله بگیریم و واقعیات را بنگریم. اما نباید فراموش کنیم که هم قسمت اول و بنیادی نقش اصلی را دارد. نقش دولت باید محدود باشد، اقتصاد رقابتی باشد، بنگاه‌ها بنابر کیفیت و نوع مدیریت خود سود ببرند و بقا داشته باشند، در این صورت است که خودشان ضرورت احساس می‌کنند. جامعه امروز، کارمند امروز، مشتری امروز، سرمایه‌‌گذار امروز، به‌صورت طبیعی این ضرورت را برای بقا و توسعه فعالیت بنگاه‌های اقتصادی ایجاد خواهند کرد.
    • فکر می‌کنید جامعه امروز ایران این دغدغه را دارد، یعنی مثلا کارمند امروز ایرانی دغدغه این را دارد که در شرکتی پایدار کار کند، مشتری ایرانی دنبال کالای پایدار هست؟ و اگر نیست و کمرنگ است، چه ضرورتی و انگیزه‌ای برای بنگاه‌ها وجود دارد که به فکر عملکرد پایدار و مسئولانه باشد؟
  • بسیار نکته خوبی است. سوالی کلیدی است که من با آن زندگی کردم. به ما می‌گویند اگر اینجور نیست پس شما خودتان به عنوان مدیر پایداری چه می‌کنید. مبانی که گفتم در ایران چندان احساس نمی‌شود. از سوی دیگر سرمایه‌گذاری بخش خصوصی و فعالیت سازنده بازار سهام بهعنوان یکی از مهمترین عوامل انگیزه بنگاه‌ها برای رفتار مسئولانه، در ایران محدود است. اما یک تحولاتی در جامعه ایران رخ داده که جوانان و نیروهای نسل جدید که هم به عنوان کارمند و هم مصرف کننده در جامعه هستند، همراه با تحولات جهانی تغییر کرده‌اند. در نتیجه فرصت‌های خوبی برای کسب و کارها در خصوص رفتار مسئولانه برای پیدا کردن بازار و گسترش بازار و موفقیت‌های اقتصادی نهفته است. من این حساسیت را در نسل جدید می‌بینم. ما همچنین در کسب و کار مفهومی تحت عنوان Reputation داریم که فارسی و خودمانی آن آبرو و وجهه است. امروز در دنیا نسبت به گذشته برند اهمیت بیشتری دارد. برند یعنی مردم چه تصویری از ما دارند و قابل بررسی و اندازه‌گیری است. برند سرمایه غیرمالی است که می‌تواند به سرمایه مالی تبدیل شود. امروزه برای سازمان‌ها برند سرمایه بزرگتری از سرمایه فیزیکی است. در نگاهی کلان‌تر، امروزه شهرت و خوشنامی هم از سرمایه‌های غیرمالی و در عین حال بسیار اثرگذار سازمان‌ها تبدیل شده است. Reputation Management تقریباً در همه فعالیت‌های سازمان ریشه دارد. سازمان‌های خوشنام، انعطلاف و توانایی بالاتری برای مقابله با ریسک‌های مختلف کسب‌وکار دارند.رفتار مسئولانه و پایدار عامل اصلی ایجاد و تقویت وجهه سازمانی است. این موضوع از برندینگ فراتر است و نیازمند زمان است و باید از داخل سازمان به آرامی و عمیق ایجاد شود. ریشه‌های Reputation عمیق تر از برند است و بخش‌های مختلفی را درگیر می‌کند. در خصوص تغییر رفتار جامعه شامل مشتریان، کارکنان و همکاران و… مطالعه جامعی صورت نگرفته اما مشاهدات حاکی از این است که این تغییر رخ داده است. مشتری، افکار عمومی، کارمند، رسانه‌ها و… حساسیت بیشتری به اثرات اجتماعی و زیست‌محیطی ناشی از فعالیت شرکت‌ها پیدا کرده‌اند. این یک فرصت خلق مزیت برای بنگاه‌های اقتصادی ایرانی است. نکته آخر هم این است که با کوچکترین آزادی و رونق در فضای کسب‌وکارهای ایرانی و ارتباطات بین‌المللی، بنگاه‌های اقتصادی مجبور خواهند شد، استانداردها و الزامات در حوزه پایداری و مسئولیت‌پذیری کسب‌وکار را بیش از پیش به کار ببندند.
    • کدام صنایع در ایران را به لحاظ فعالیت در حوزه پایداری قوی‌تر احساس می کنید؟
  • کسب‌وکارهایی که مردمی‌تر هستند و در آن رقابت بیشتری وجود دارد به پتانسیل بیشتری برای رفتار پایدار دارند. وقتی نظر مردم و مشتری اثر داشته باشد و مردم مجبور به خرید از یک محصول خاص نباشند، صدای مشتری بلند باشد، حرکت به سمت پایداری در کسب‌وکار بیشتر می‌شود. مثلا صنایع دیجیتال و پلتفرم‌ها در ایران. این بنگاه‌ها، مخاطب انبوهی دارند که صدای خود را در شبکه‌های اجتماعی بلند می‌کند، نظر می‌دهد. این صنایع، حتی اگر رانتی باشد، بیشتر سعی می‌کنند مسئولانه رفتار کنند و می‌کنند که بیشتر از صنایع دولتی و سنتی است. چراکه بیشتر نیاز به مخاطب دارند. برای همین صنایعی که دیجیتالی هستند و برای تجربه مشتری سنجشی وجود دارد و میلیون‌ها نفر مشخصا در پلتفرم آنان تراکنش دارند، ضرورت بیشتری را احساس می‌کنند.
    • خود شما به عنوان مدیر ارشد پایداری ایرانسل، نقش ایرانسل را در دغدغه مند کردن عموم مردم نسبت به موضوع پایداری و فرهنگ‌سازی چطور ارزیابی می‌کنید؟
  • ایرانسل بنگاه اقتصادی بزرگ و اثرگذاری در اقتصاد و جامعه ایران از اواسط دهه 80 است. تجربه ایرانسل شاید موفق‌ترین نمونه سرمایه‌گذاری خارجی در پاسخ به شکاف شدید ارتباطی و نیاز مبرم جامعه است. که نتایج بزرگی هم در ارتقای دسترسی‌پذیری خدمات ارتباطی و ایجاد محیط تا حدی رقابتی و البته پیاده‌سازی فرآیندهای روز مدیریتی دنیا برای اولین بار در اداره یک بنگاه اقتصادی ایرانی است. همین تجربه، با وجود محدودیت‌ها، کاستی‌ها و تکرار نشدنش، ذهنیت مشترکان ایرانی را به خدمات و فعالیت یک اپراتور تلفن همراه اساسا متحول کرد. انتظارات جامعه از قیمت و کیفیت خدمات را به سطح جدیدی ارتقا داد. در اینجا بحث یک تجربه در فضای اقتصادی دو دهه گذشته است.کلمه فرهنگ‌سازی نیز از آن کلماتی است که تا حدی بار منفی پیدا کرده است. فرهنگ ساختنی نیست؛ خصوصا با شعار و سخنرانی و بیانیه و بخشنامه. فرهنگ در بستر پیچیده‌ای از سازوکارهای اقتصادی – اجتماعی ایجاد می‌شود و ضعف و قوت می‌پذیرد.اما به‌طور کلی هر چه بنگاه‌هاق اقتصادی پاسخگویی و شفافیت بیشتری داشته باشد و به نیازها و حساسیت‌های ذی نفعان مختلف خود از مشتری تا زنجیره تامین توجه بیشتری کند، به رسانه ها و افکار عمومی بیشتر پاسخگو باشد، تعامل سازنده و پایداری با NGO ها و جامعه مدنی داشته باشد. خب واضح است، باعث ترویج بیشتر این الگوهای رفتاری می‌شود.اما نباید فراموش کنیم که بنیان همه این‌ها، به همان چیزی که گفتم برمی‌گردد: دیدن واقعیات کسب و کار. در صنعت موبایل ایران، که مشتری کانال‌هایی بیشتری برای انتقال پیام خود پیدا کرد، توانست بیش از گذشته صدای خود خصوصا از طریق شبکه‌های اجتماعی، بلند کند، رقابت تقریبی‌ای که بین دو اپراتور اصلی برقرار بوده خصوصا در دهه 80 و 90. نتیجه این موارد در رشد هر دو اپراتور و بالا رفتن ضرورت رفتار مسئولانه و پایدار دیده می‌شود و اتفاقا با کاهش رقابت بین این دو نارضایتی مشتریان هم بیشتر شده است و نتیجه آن را به عینه می‌بینیم.
    • آیا برگزاری رویدادهایی از قبیل رویداد تولید مسئولانه می تواند بر رشد گفتمان پایداری در ایران اثربخش باشد؟
  • در پاسخ به این سوال باید بدون تعارف بگویم که اصولا به صنعت سمینار و همایش نظر مثبتی در ایران وجود ندارد. در سالهای اخیر هم شاهد انواع جایزه‌ها و همایش‌ها به اسم مسئولیت اجتماعی شرکتی هستیم. که معمولاً مطلوب شرکت‌های دولتی و خصولتی‌هاست و برای بنگاه‌های اقتصادی بخش خصوصی ایرانی جذابیتی ندارند. اما دلیل اینکه پدیرفتم در کمیته علمی این رویداد حاضر باشم اول این بود که در کنار دوستان خوشنام و البته باتجربه حوزه علمی و البته عملی کشور، یک بار فرآیند شکل‌دهی این رویدادها را تجربه کنم و ببینم که چه فرصت‌هایی برای اثرگذاری مثبت می‌توان خلق کرد. چرا که در همین رویدادها اگر ادبیات درست‌تری از مسائل با توجه به استانداردها و جریانات بین المللی و وضعیت واقعی کسب و کارهای ایرانی و درک چارچوب‌های اقتصادی ایران ارائه شود، می‌تواند اثربخش باشد. اگر صرفا به بخش اول توجه داشته باشیم صحبت‌های ما نوعی شعار خواهد بود که زیباست و به درد مقاله‌ها و پژوهش‌های بی‌ثمر دانشگاهی است. دلیل خود من هم همین است که بتوانم اثری با این رویکرد بگذارم. این صنعت در دنیا صنعت محترمی است و ما مشابه موارد خارجی را کم داریم. امیدوارم این رویداد فعلی بتواند با ترکیب این دو مورد، تجربه موفقی برای تقویت گفتمان پایداری باشد. زمانی که درباره این مفاهیم در اینترنت جستجو می‌کنیم عموماً با مطالب توخالی و ترجمه ای مواجه می‌شویم که ترکیب این دو را ندارند. امیدوارم این رویداد تا حدی این خلا را نیز جبران کند.